باران عشق

!...روز و شب باران ِ عشق می بارد این حوالی

باران عشق

!...روز و شب باران ِ عشق می بارد این حوالی

در امتداد شب تا سحر...

دلم برای نوشتن تنگ شده...

میدانم که دیر آمدم...

میدانم که حالا دیگر خیلی دیر شده برای عذرخواهی های همیشگی از تاخیرها

یا به قول یه عزیز دلی جیمفنگ ها! :)))

اما روزهای سختی بود...و هست...

ترم آخر...کارآموزی...پروژه...

که تمام وقت و زندگی ام را گرفت و البته بی ثمر ماند...

آری با بغض می نویسم...

از سر شب که دو ساعت گریستم تا الان که خوابم نمی رود (ساعت 4 صبح)،

مدام این سه ماه را مرور میکنم...تمام سختی هایش....

و البته صدای گرم و دلداری های تو از پشت تلفن _که اگر نبود بی شک مُرده بودم _و هق هق من...

آه....

ولش کن...

تمدید میکنم برای تابستان...اما حیف ِ وقتی که رفت....

بی خیال!


دلم برای عاشقانه های اینجا تنگ شده!

راستش را بخواهید جدای اتفاقات بالا بهار خوبی داشتم....

مثل تمام بهار های عمرم...که من دختر بهــــــارم!

و مَردم...مرد صبور و مهربانم....که لحظات بهاری ام را مدیون او هستم....

تمام شادی هایم را مدیون تو ام....

دلخوشی ام را....نفس کشیدنم را....همه اش را مدیون تو ام....


به همین لحظه های آسمانی قسم،

به این اذان صبح،

به این کعبه ای که مستقیم از شبکه یک نشان داده می شود و

من در میان بازوان مردانه تو طوافش کردم قسم،


عاشقت هستم!

عاشق ِ عاشق ِ عاشق....

مرد بی نظیر و دوستداشتنی من...

تکیه گاه شانه هایم...

نظرات 17 + ارسال نظر
دریا دوشنبه 22 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 04:11 ق.ظ http://azjensebaran.blogsky.com

سلام چقدر این احساسات زیبا و قشنگن.....به شما و عشقی که در سینه دارین تبریک میگم....
وبلاگ زیبایی دارین....پر از احساسات...پر از عشق....پر از محبت و صفا....برای هردوتون آرزوی یک دنیا ....نه هزار دنیا خوشبختی ئو سعادت دارم.....
خداوند یارو یاور لحظه های پر از عشقتون باشه....
شادو سلامت باشید....

ممنونم عزیز....لطف دارید....

الناز دوشنبه 22 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 02:13 ب.ظ

چقدر دلم برای نوشتنت تنگ شده بود زهرا جان . . .

جزتوتمومه دنیا پر دوشنبه 22 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 04:19 ب.ظ

وای خدای من زهرام.. زهرای عاشقم.. دلم برات یه ریزه شده بود.. چه خوب که دوباره هستی.. و تک تکه کلمه هاته که دز عشق منو میبره تا اسمون.. نگران ژروجه نباش ایشالا اینبار میگذرونیش عزیزکم

مرسی پری مهربونم ایشالا

نگار... دوشنبه 22 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 09:14 ب.ظ http://www.dance-of-life.blogfa.com/

زهرااااااااااااااایی
اومتییییییییییییییی؟؟
ینی این دفعه قشنگ به واژه جیمفنگیت معنایی دوباره بخشیدیاااااااااا
ینـــــــــــــی من نمیدونم الان نازیت کنم !دعوات کنم! بچلونمت! بزنمت! کدومش ؟؟؟؟
چی شدی دختر؟بی خیااااااال یکی از چیزهایی که هیچ وقت ارزش غمم و غصه نداره این درس و پروژه است تو کشورمااااا!!
ینی تا چزونده نشی یه مدرک فکسنی نمیدن دستت غصه نخوریاااااااااا فدای سرت گلم
همین که الان نیومدی بگی داری شیر خشک درست می کنی و پوشک عوض می کنی خودش کلـــــــــــــــــــــــــیه!!

خدایااااااااااا تاریخ تایید این کامنت را به تو میسپارمممممممممم..باشد که کمتر از یک سال شود!!!

الان من کف زمینم از خنده!!!!!!! از دست تو!
آره خدا رو شکر هنوز مامان نشدم چون واقعا" این وسط همین یکیم کم مونده!!!
یعنی داغونمااااااا نگار!!! له له ام!!!! سه ماهه علاف شدم ولی پروژه و کارآموزیم می مونه واسه تابستون!!! یعنی داغونم کردنا!!!!!(با لهجه ی آلوچه جونم بخون که دلم واسش یه ذره است!!!)
شماها خوبین؟! الان با آقایین یا بی آقایین؟ من که تا یک تیر بی آقایم! و وقتی هم بیاد من امتحان دارم فکر کن چه ضد حالی!!!!
(دیدی چه زود تایید کردم اون وقت هی به من بگین جیمفنگ!!!)

شیوا دوشنبه 22 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 11:34 ب.ظ http://nafas6469.blogfa.com

دلم خیلی برات تنگ شده بود زهرام ..خوشحالم که برگشتی ...

مرسی شیوای مهربونم خوشحالم که فراموشم نکردین

نگار... سه‌شنبه 23 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 05:18 ب.ظ http://dance-of-life.blogfa.com/

ای جووونم زهراااااااا
غصه نخور بابا من کلا بی آقام! مگر عکسش ثابت بشه!تو که خوبه نصفه ماه شوور داری حداقل خواهر!
ولی پری و الویی اومدنه آقاهاشون خیلی نزدیکه خداروشکر
وااای نگو که امتحان و شوورداری یه جا جمع نمیشه!!یادمه قبلنا که در دوران جاهلیت که به سر میبردم!همیشه امتحان اولی رو که قبلش فرجه بود و من باحمید در عیش و نوش بودم گنـــــــــــــــــــد میزدمااا
ستاد روحیه دهی به دلشدگان بی شوور

قربون این روحیه دادنت بشم من!!!! الان توپ ِ توپم!!!!
دعا کن تا هفته دیگه خوب بخونم که وقتی میاد استرسم کم باشه و بتونم بهش برسم!(آیکون همسر مهربون در حال نوازش همس خسته از جنوب برگشته!!!)
راستی نگار پس چی شد میتینگ مون؟!
آلو اومد تهران؟
یه برنامه بذاریم واسه تابستون دیگه!
تازشم رمزو بفرست واسم:دییییییی

نگار... سه‌شنبه 23 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 05:21 ب.ظ

راستیییییی اینقدر اعصابتو برا پروژه و اینام خورد نکن ارززششو نداره!فک کن به مثلا 10 سال دیگه که اصلا یادتم نمیاد همچین ماجراهایی رو

چشم عزیز دلم گووووووووله انرژییییییییییییییی

نگار... سه‌شنبه 23 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 07:17 ب.ظ http://dance-of-life.blogfa.com/

میتینگمون!؟پکیـــــــد!آلو اصلا نیومد تهران که!
حالا شما تو همین وبلاگت حضور داشته باش همینشم ما قبول داریم!
رمز؟؟؟؟نمیتونم بهت بدم متاسفانه!!

چشم هستیم ایشالا!
وای دیدم دیدم!!!! عروس دلبرکم رو دیدم دلت بسوزه
خوشششششششششششگل منننننن

[ بدون نام ] سه‌شنبه 23 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 10:54 ب.ظ

تو که عزیزدلمی با این غیبت طولانیت....دلم برات یه ذره شده بود زهرام
از اینکه میدونم روزای عاشقانه ای داشتی خیلی خوشحالم عزیز دلم و اینکه اصلا غصه پروژه رو نخور که بعدا پشیمون میشی که خودتو اذیت کردی
وای زهرا فک کن منم همسری که بیاد تو کوران امتحاناتم

الان شما که اسمتو ننوشتی به احتمال زیاد آلوچه ای مگه نه؟! اگه هستی که جیگر منی

ماهی چهارشنبه 24 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 12:34 ق.ظ http://mahbanoo69.blogfa.com

وااااااااای زهرایی اومدی؟
هرشب سر میزدم و تقریبا ناامید از اومدنت.بابا خیلی وقته از هم خبر نداریم.وب زدم لینکت کردم.نتایج ارشد چی شد؟
دلم برات تنگ شده بود بانو

سلام ماهی مهربون وبلاگت مبارکککککک
وای ارشدو نگو که مجازم نشدم!!!! تو چه کردی؟
قربون مهربونیت

آبی تر از آسمان پنج‌شنبه 25 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 11:02 ب.ظ http://www.manaztoporam71.blogfa.com

خسته نباشی خانومی ... خوشحالم که دوباره می نویسی ... ولی نگرانت بودما !
این نیز بگذرد ووو نگران نباش ... عوضش مهندس می شی ... و بعدشم که میدونی چی ؟؟؟؟ نــــــــــــــی نــــــــــــــــی با همون لب و لوچه ای که قبلاً توصیف کردم

فدات بشم عزیزم...
مواظب خودت باش ...

راستی آپم

دعا کنید

سطرهای عاشقانه

از یادمان نرود !

قرربونت بشم فائزه ی نازم بخدا خیلی درگیر بودم شرمنده که نمیرسیدم جواب محبتات رو بدم
الهی من فدای تو با این قلب پاک و مهربونت

ماهی یکشنبه 28 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 01:38 ق.ظ http://mahbanoo69.blogfa.com

فدای زهراییم.ممنون بانو.
واسه من خوب بود.شرحشو نوشتم کامل تو وبم.
احتمالا بیام بهشتی

واااااااااااای خدای من تبریک میگمممممممممم
الان میام بخونم

آبی تر از آسمان دوشنبه 29 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 09:24 ب.ظ http://www.manaztoporam71.blogfa.com

دشمنت شرمنده عسیسم

آلوچه سه‌شنبه 30 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 07:43 ب.ظ http://www.entezare90.blogfa.com

اینجا رو خیلی دوست دارم، عاشق خونه ی پر از عشقتم و همیشه دنبال جواب شیطنتام میام.... اون کامنت بدون اسم منم

الهی من قربون تو و شیطنتات....
حدس میزدم عزیز دلم قربون همه مهربونیات....الهی همیشه خوب باشی جیگر من

شیر کوچولو جمعه 2 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 01:10 ق.ظ

سلام عزیزم.
حالت چطوره؟
فکر نمیکردم دیگه برگردی.
این بار خیلی طولانی شد آخه.

سلام شیر کوچولویی یکی دو بار اومدم دیدم رمزت عوض شده مرسی که هنوز بیادمی و مرسی از رمز

شهرزاد یکشنبه 18 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 04:43 ق.ظ http://1001

دارم با آهنگ وبلاگت گریه میکنم و این کامنت رو مینویسم .... زهرا زهرا زهرا چقــــــــــــــــد دلم برات تنگ شده چقـــــــــــــــــــــــــــــ......ـــد

... جمعه 30 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 03:36 ب.ظ

این پیام اومد منم بهش عمل کردم,بخونش این پیام مال من نیست ولی بخونش دختری از خوزستانم که پزشکان از علاجم نا امید شدند,شبی خواب حضرت زینب‏(س‏)را دیدم در گلوم آب ریخت شفا پیدا کردم ازم خواست اینو به 20نفر بگم,این پیام دست کارمندی اوفتاد اعتقاد نداشت کارشو از دست داد,مرد دیگه ای اعتقاد داشت 20میلیون به دست آورد,به دست کس دیگه ای اوفتاد اعتقاد نداشت پسرشو از دست داد,اگه به حضرت زینب اعتقاد داری این پیامو واسه 20نفر بفرست و 20روز دیگه منتظر معجزه باش.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد