باران عشق

!...روز و شب باران ِ عشق می بارد این حوالی

باران عشق

!...روز و شب باران ِ عشق می بارد این حوالی

خونه ی عشق!

کمی آن طرف تر روی مبل نشسته ای و لپ تاپ روی پایت و چشمانت خیره به آن... 

مشغول پایان نامه ات هستی و من هم این طرف تر تا دقایقی پیش مشغول ثبت نام کنکور بودم که چای خوش طعمت به همراه شکلات های کنارش رسید و چقدر چسبید!
هنوز هم باورم نمی شود! 

این من و توییم... 

زیر یک سقف...یک خانه ی نقلی و زیبا و گرم و عاشقانه.... 

یک شب عاشقانه بعد از یک روز دانشگاه رفتن و گوشت خرد کردن و شام خوشمزه درست کردن! 

لحظه هایمان پر از آرامشند... 

حالا دیگر تب و تاب آن روزهای قبل از عروسی تمام شده... 

حالا دیگر فقط منم و تو! 

با یک دنیا عشق... یک زندگی بی نهایت دلچسب و روزهای شاد و شب هایی که تا نیمه شب با هم حرف می زنیم و در آغوش هم به خواب می رویم... 

لحظه ها عجیب پر از آرامشند! 

مسخره بازی درمی آوریم..! بلند بلند می خندیم! بوس های مدل خودمان برای هم از اقصا نقاط خانه میفرستیم! کلاً شادیم!!! 

شب ها قلقلکم میدهی و اشکم را از شدت خنده هایم در می آوری! صداهای وحشتناک در می آوریم! همدیگر را می ترسانیم! آن قصه ترسناکی که هر شب تعریف میکنی و صداهای بعدش و من که توی اون تاریکی دارم میمیرم از ترس و خنده و میایم سفت توی بغلت و .... 

روز و شب های قشنگیست...الحمدلله... 

اسپند دود میکنم...صدقه میدهم و هر لحظه خدا را شکر میکنم... 

خدای خوبم ممنونم از اعماق قلبم....شرمنده ی الطاف الهی ام... 

دلم میخواهد بیشتر بنویسم...از آن روز رویایی...از ماه عسلی که شیرین تر از عسل بود... 

اما میدانم که منتظری تا خستگی های روزمان را در آغوش هم به آرامش و عشق تبدیل کنیم...
دوباره در فرصتی دیگر می آیم و می نویسم... 

زهرای از همیشه عاشقترت-دوازده و نیم بامداد یکشنبه ۲۹ ام-اتاق صورتیه!

نظرات 16 + ارسال نظر
رضا یکشنبه 29 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 12:57 ق.ظ http://sedayekhasteyebaron.blogsky.com

الان که اینو مینویسم داره بارون میاد..
خیلی زیباست احساستون..
براتون دعا میکنم .. یه دعا از ته دل

دعا به هنگام باران به اجابت نزدیک تر است...
ممنون

ماهی یکشنبه 29 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 01:45 ق.ظ

هوراااااااااااااا مبارکه!ایشالا به پای هم پیر شین!
خیلی خوشحال شدم

فدای تو.
مرسی

لیلی بانو یکشنبه 29 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 09:05 ق.ظ http://www.leila-omid.blogfa.com

مبارکه عزیزم ... قند توی دلم اب شد ...
اشک تو چشمام ... نوش جونتون این لحظه های خوش

قربونت بشم لیلی عاشق.
الهی عروسی خودت با امیدتالهی آمین

جز تو تمومه دنیا پر یکشنبه 29 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 10:19 ق.ظ

عزیزکم. از ته دلم خوشحالم براتون.. میدونم که لایق این خوشبختی هستین عزیزکم.. این همه عشق تو خونه ی قشنگتون مبارکتون باشه قشنگترین عروس دنیا

قربون پری ماهم برم!
ما حالا حالاها با شما کار داریم بانو!

شیوا یکشنبه 29 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 03:48 ب.ظ http://nafas6469.blogfa.com

زهرررررررررررررررای عزیزم چقدر برات شادم
مبارررررررررررک بشاه پیوند جاودانه تون زهرام
الهی که سالیان سال در کنار هم خوشبخت زندگی کنیییییییید واااااااااای زهرای یه عالمه تبرییییک با کلی بوووووووووس
از خدا براتون اروزی بهترین ها رو دارم عزیزدلم
زود زود بیا و برامون از لحظات نابت بنویس

ای جااااااااااااااااااااان!
قربون مهربونیات شیوای من!
واقعا؛ موندم چی بگم در مقابل این همه حس خوب؟!
فقط می تونم از ته دلم برات آرزو کنم چشیدن این لحظه ها رو به زودی زود ان شاءالله

ماهی یکشنبه 29 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 05:19 ب.ظ

زهرا جونم شما رشته ات معماریه؟ورودی 87؟تو کلاستون مهرنوش دارین؟خوابکاهیه!

نه ماهی جان ولی یکی از دوستام معماری ۸۶ شاید بشناسه کاری داری بهش بگم؟

نگار... یکشنبه 29 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 11:39 ب.ظ

واااااااای زهراااااایی سلام گلم...
مبارکااااا....عروس خانوم گل ....
ای ناقلا پس یواشکی رفتی بودی علوس بشی هااااااااا!؟
ای جااااااان ...باور نمی کنی چه قدر خوشحال شدم از این پستت ...انگار آرامش عاشقانه هاتون تزریق شد تو وجودم...
مبارکتون باشه خانوم خانوما
زهرایی فک کنم با فاصله چند روز با هم عروس شذیمااا!ما ۴ آبان بودیم شما چی ؟!
واااای باورم نمیشه...یادش ببخیر... اولین پستی که اینجا خوندم در مورد روز خواستگاری نوشته بودی...و بعد این همه دلتنگی و اتفاقات جورواجور...ولی الان زیر یه سقف مشترک عاشقونه .....
خداروشککککککککککککر...

به به عروووووووووووووس خانووووووووووم! خوشگل خانوووم
آره نگارم خیلی یهویی شد قبلا؛ تالار و این جور چیزا رو گرفته بودیم اما بعد از فوت عمه که دو ماه پیش بود قرار بود همه چی کنسل شه تا دو هفته قبل عروسی که بچه هاش گفتن نه و خلاصه با یه عالمه کار و هیجان و شور و اشتیاق ما هم همخونه شدیم!
ای جانم پس هردومون آبانی شدیم!
ما ۱۷ آبان(فردای عید قربان) بود مراسممون! همون روزی که تنها روزی بود که از صبح تا شب برف اومد! یادته؟
از دست این دامادای ته دیگ خور!!!!! یعنی هی برف اومد هی بارون اومد بعد فرداش آفتاب شد!!!
نگارجونم من شمارتو ندارم برام خصوصی بذار دیگه!

زهره یکشنبه 29 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 11:56 ب.ظ http://tanhaeshgh.blogfa.com/

عالی نوشتی دختر....عالی بود....
امیدوارم تا اخر عمر لحظه هاتون شیرین تر از عسل باشه...

مرسی دوستم

بانو اٍس دوشنبه 30 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 12:37 ق.ظ http://suskesiyah-kharmagas.blogfa.com

کاش همیشه این همه بی خبری و نبودن کسی و برگشتنش بعد ماه ها پر باشه از خبرای خوب .. خوشحالم براتون و آرزوی خوشبختی دارم واستون .. شاد باشید و عاشق

پس منم دعا میکنم دو ماه غیبت داشته باشی و بیای از عروسیت با آقا سید بگی! الهی آمین

آبی تر از آسمان دوشنبه 30 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 02:21 ب.ظ http://www.manaztoporam71.blogfa.com

الهی ک همیشه خوشبخت باشی دوستم

دوووووووووووووستم
مثه من گفتی (دوستم)!!!!!!!!!!!!
دوستت دارم دوووووستم

لیلا سه‌شنبه 1 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 12:08 ق.ظ


هر نسیمی با خودش بوی تو را آورده است
بادها فهمیده‌اند اعجاز شب‌بوها کم است

تا تو لب وا می‌کنی زنبورها کِل می‌کِشند
هرچه می‌ریزی عسل در جام کندوها کم است

بیش‌تر از من طلب کن عشق! من آماده‌ام
خواهش پرواز کردن از پرستوها کم است

از سمرقند و بخارا می‌شود آسان گذشت
دیگر این بخشش برای خال هندوها کم است

عاشقم... یعنی برای وصف حال و روز من
هر چه فال خواجه و دیوان خواجوها کم است

من هم‌این امروز یا فردا به جنگل می‌زنم
جرأت دیوانگی در شهر ترسوها کم است




مبارکتون باشه این لحظه های سرشار از عشق و این کلبه ی پر از مهربونی...

پایدار باشید...

بیش‌تر از من طلب کن عشق! من آماده‌ام
....
خیلــــــــــــــــــی قشنگ بود لیلام....همیشه شعرات محشرن!
مرسی نازنین لیلا

ماهی سه‌شنبه 1 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 01:15 ق.ظ

نه عزیزم مهرنوش یکی از دوستای صمیمی منه گفتم شاید همکلاسی باشین.دنیا خیلی کوچیکه...

آهان

رویای آبی سه‌شنبه 1 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 07:25 ق.ظ

وااااای زهرا، اول صبح کلی شارژ شدم با خوندن این پستت.

همش به فکرت بودم خانومی، الان که بیدار شدم انگار یه چیزی ته دلم می گفت پاشو برو وب زهرارو بخون که آپ کرده

بی نهایت خوشحالم که تو خونه عشقتون ساکن شدین. اشک تو چشام جمع شد خانومی.

انشاءا... خوشبختیتون ابدی باشه گل نازم.

لحظه هاتون صورتی و سرشار از آرامش

قربون دل پاک و مهربونت
چشم به هم بزنین شما هم میرین زیر یه سقف و روزای قشنگتری رو تجربه می کنید...ان شاءالله بزودی

الی سه‌شنبه 1 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 12:12 ب.ظ

به به مبارکه...مبارکه
ان شااله که شیرینی ماه عسلتون همیشه رو کامتون بمونه ...خیلی خوشحال شدم
الهی که خوشبخت بشین وپیر هم شین ...
بهترین عاشقانه هارو برازندگیتون آرزومندم ...
وااااای که چقدر زندگی پراز عشق قشنگه ...
بازم تبریک زهرایی

قربون الی مهربونم برم....چه دعاهای قشنگی کردی خانوم....الهی که شما هم هر روز عاشق تر و خوشبخت تر باشید.الهی آمین

نام آشنای تو... چهارشنبه 2 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 12:27 ب.ظ

سلام خوب صمیمی...
با وجود کیلومترها فاصله قلبم را نزدیک تر از رگ گردنت به خودت احساس می کنم...
دوباره پاییز عاشقی کردن...
دوباره باران عشق خدا در جام زمینی اش...
تمام زندگی من اینست
دیدن یک دل پاک
که مرا می خواند با لبخند....

مهربانترین فرشته ی زمینی!
همسر سراسر مهر و عاطفه ام!
عزیزم....نازنینم...همه وجودم....
نبودنت گرچه در فضای خانه مشهود است اما در آستان قلب من حضورت پر رنگ تر از قبل است چرا که لحظه ای حتی ثانیه ای از یادت غافل نیستم و مدام به فکر تو و عشقمان...
عاشقت این روزها تازه دارد معنی دلتنگی را می فهمد!

الی چهارشنبه 2 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 06:11 ب.ظ

زهراییی...
کم پیدایی نازنین عروس...
الهی که شادیا وعشقبازیادلیل نبودنت باشه....

کاش اینطور بود الی جان....
ولی متاسفانه دلیل نبودنم دلتنگی برای عشقم و نبودنش و انگیزه و شور و شوق نداشتنمه!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد