باران عشق

!...روز و شب باران ِ عشق می بارد این حوالی

باران عشق

!...روز و شب باران ِ عشق می بارد این حوالی

نگرانی...

اومدم اینجا بنویسم که یه کم آروم بشم... 

دستام یخه...پاهامم همینطور...اما صورتم کوره است...داغ داغ... 

چشمام پر اشک میشه اما نمیذارم بریزه پایین... 

نفسام کوتاه و بریده بریده... 

تپشای قلبمو از روی بُلیزم می بینم... 

تازه همین الان یه پروپرانولول خوردم اما بدجوری میزنه قلبم... 

نفس نمی تونم بکشم...خدایا تو فقط از دلم با خبری... 

دارم می میرم از نگرانی... 

۵ ساعته که منتظرم زنگ بزنی... 

دارم می میرم... 

۷ شد...۸ شد...گفتم رفتی شام...۹ شد...۱۰ شد...زنگ زدم برنداشتی...دو بار...سه بار...ده بار... 

گفتم سایلنته حتماً تو هم خوابی...زنگ زدم اتاقت برنداشتی... 

فکرای بد اومد سراغم...چشمام تار شد...مُردم...بخدا مُردم... 

خدایا ازت خواهش میکنم اتاق دوستاش باشه گوشیش هم تو اتاق جا گذاشته باشه... 

خدایا من بمیرم ولی آیتم سالم باشه.... 

خدایا...خدایا...خدایا... 

خدایا عشقمو از تو میخوام...زندگیمو از تو میخوام...همه وجودمو از تو میخوام... 

 

بعداً نوشت: 

خدایا شکرت....خدایا فقط تو میدونی حالمو حسمو از شنیدن صداش...فقط تو میدونی که صدام در نمی اومد...فقط نفسای عمیق و الهی شکر که این صدایی که دارم می شنوم صدای خودشه نه صدای کس دیگه ای نه خبرای بد....وای خدا دیشب مردم... 

خداجونم....خدای مهربونم... 

عشقمو به تو سپردم... 

به همون آیت الکرسی ها که موقع رفتنش میخونم قسمت میدم همیشه حافظ و نگهدارش باشی. 

الهی آمین. 

دوستام ببخشید نگرانتون کردم...خدا ایشالا عشقاتونو همیشه صحیح و سالم حفظ کنه براتون... 

دوستتون دارم...

نظرات 12 + ارسال نظر
رویای آبی چهارشنبه 16 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 12:35 ق.ظ

زهرا جون، نگران نباش خانومی .

فکرای بد به خودت راه نده عزیزم.

انشاءا... که الان باهات تماس گرفته باشه و از نگرانی در اومده باشی.

دعا می کنم واسه آیتت مشکلی پیش نیومده باشه گلم.

یه یاسین و الرحمن و آیه الکرسی بخون واسه سلامتیش. انشاءا... که بلا به دور باشه عزیزم

مرسی ماهم...مرسی آرامش آبی...
آره دیشب دقیقاً بعد از ثبت این پست زنگ زد...
خواب بود و صدای تلفن اتاق کم بوده و گوشیش هم سایلنت...
مرسی از دعاهای قشنگت...
ایشالا عشقت همیشه سالم باشه.

بانو اٍس چهارشنبه 16 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 01:48 ق.ظ

عزیزمممم نگران نباش فدات شممم
صدقه کنار بزار امیدوارم تا الان باهاش صحبت کرده باشی و آروم شده باشی

الهی قربونت برم آره صحبت کردیم الحمدلله...
صدقه گذاشتم....الهی شکر...

رویای آبی چهارشنبه 16 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 10:05 ق.ظ

زهراجون تونستی با آقائیت تماس بگیری؟

از دیشب که پستتو خوندم همش به فکرتم.

می دونم دلواپسی خیلی سخته. خودمم چند بار به بدترین نحو تجربش کردم

انشاءا... تا الان از دل نگرانی در اومده باشه خانومی .

مارو بی خبر نذار گلم

الهی فدای تو بشم.ببخشید که همتونو نگران کردم..الان می نویسم تو وبلاگ.

نگار... چهارشنبه 16 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 11:11 ق.ظ

زهراااااااا چی شده؟!!!!!!
تو رو خدا بیا حرف بزن...
به خیر گذشت ؟
زهرااااااااااااا؟!

وای نگار....وای نگار...نگار من...
فقط تو می فهمی ۱۵۰۰ کیلومتر دوری و بی خبری یعنی چی؟
فقط تو می فهمی دلشوره و فکرای منفی یعنی چی؟
من دیشب مردم...
زنگ زد...خدا رو هزار مرتبه شکر خوب بود...خدایا شکرت...

آبی تر از آسمان چهارشنبه 16 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 11:21 ق.ظ http://www.manaztoporam71.blogfa.com

بد ب دلت راه نده .... انشالله ک همونیه ک گفتی ... پیش دوستاشه

فائزه ی گلم خیلی سعی کردم بد فکر نکنم اما نمی شد....
خدایا خودت همیشه حفظش کن...

[ بدون نام ] چهارشنبه 16 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 02:30 ب.ظ

زهرا مردم از نگرانی..

نگار... چهارشنبه 16 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 02:31 ب.ظ

زهرا مردم از نگرانی..

وای نگار جان ببخشید بخدا...
از صبح نرسیدم بیام بگم...شرمنده نگرانتون کردم...

نگار... چهارشنبه 16 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 03:38 ب.ظ

وای خدارو شکرررررررررررر...
آره بابا منم کم از این مدل نگرانیاااا نکشیدم
اشکال نداره گلم خودم از این شیرین کاریا زیاد می کنم...

الهی فدای تو بشم نگارم
حالا خدا رو شکر من دیشب به خونواده چیزی نگفتم!
یعنی الان خیلی پیشرفت کردم که به دوستاش نمیزنگم!

رویای آبی چهارشنبه 16 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 11:40 ب.ظ

خدارو صد هزار مرتبه شکر.
انشاءا... خدا شما دو تارو واسه هم حفظ کنه عزیزم

مرسی گلم.به همچنین شما و عشقتون رو برای هم

الی پنج‌شنبه 17 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 11:12 ب.ظ

زهراجان وقتی سپردیش دست خدادیگه نگران نباش عزیزم، هرچندبعضی وقتادلشوره آدم ومیکشه ..امااون همه دعاکه بدرقه راهش میکنی یکی هست که تمام عشقتوحس کنه ودعاهای قشنگتوبشنوه ....من اگه یه روز عشقمو نبینم میترکم ازغصه ودلتنگی ...خدادل بزرگی بهت داده گلم ....خدانگهدارجفتتون باشه ...

ممنون عزیزم...خدا ایشالا نگهدار شما و عشقت باشه همیشه

آوا دوشنبه 21 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 11:32 ق.ظ

خداروشکر که مشکلی پیش نیومد عزیزم

مرسی آوا جان

الی شنبه 28 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 06:34 ب.ظ http://me6326.blogfa.com/

زهرایییییی کجایییی؟خیلی وقته نیستی عزیزم ؟
نکنه بازم رفتی زیارت ؟بیا گلم ...

اومدم دیگه الی جون!
آره جاتون خالی تازه از مشهد برگشتیم...بهترین سفر زندگی...
الــــــــــــــــــــــهی شـــــــــــــــکر...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد