باران عشق

!...روز و شب باران ِ عشق می بارد این حوالی

باران عشق

!...روز و شب باران ِ عشق می بارد این حوالی

نوزدهمین قطره باران عشق...

عزیز دلم... 

امروز یازدهمین روز مرداد است و من مانده ام و یک دنیا حرف... 

یک دنیا حرف از این یک سالی که مثل یک رویا شیرین بود و کوتاه...

از این یک سالی که تمام لحظه ها و ثانیه هایش یا در کنار هم بودیم یا لبریز از یاد و دلتنگ هم.... 

از این یک سالی که به معنای واقعی کلمه عاشق هم بودیم!  

نگو نه...نگو که دلخوری ها و گاهی دل شکستن ها بود و در این سالی که گذشت بیش از سالهای آشنایی...آری اینطور بود اما ما در پس طوفان ها یکدیگر را آزمودیم و شناختیم و هنگامی که دستان و آغوشمان پس از باران ها و رگبارها سرپناه و تکیه گاه هم میشد تازه میدانستیم قدر و عظمت و اندازه ی این عشق بزرگ را...  

آری عشق ما یک سال بزرگ شده است! 

عشق زیبایمان که در سخت ترین و طوفانی ترین لحظه ها هم از ما جدا نشد و همراه همیشگی قلبمان بود... 

عشق پاک و مقدسمان که خدا این سعادت را به ما داد تا در کنار کعبه ی عشقش در کنار هم با لباس سپید احرام و بندگی دست در دست یکدیگر پیمان یک عمر عاشقی را ببندیم... 

عشق پاکی که در اولین سفر دو نفره مان به مشهد الرضا آقایمان را ضامن تداومش قرار دادیم... 

عشق پاک و رویایی که آخرین شب مدینه در آغوش هم آنقدر گریستیم و تا صبح در حرم پیامبر بودیم و از ایشان و از ائمه بقیع خواستیم ابدی بودن عشقمان را... 

عشق پاکی را که حتی در زمان مُحرِم بودنمان که لذت های همسرانه بر ما حرام بود باز هم ما را چون آهنربا به سوی هم می کشاند و چقدر سخت بود آن لحظه های مسجد شجره که دلم برایت نریزد در آن حوله های سپید...عشق پاکی که سحر فردایش به سرمنشاء عشق رسید و آنجا دیگر فقط ما بودیم و خدا...و دست هایمان که چون خواهر و برادر دست های یکدیگر را گرفته بودند و تمام سعی صفا و مروه دستانت در دستانم بود و تمام لحظه های طواف نساء کنارم بودی و بعد از نمازمان پشت مقام ابراهیم چه زیبا بود دوباره مَحرَم شدنمان! شوخی کردن هایمان که یک شب چقدر جلوی خودمان را گرفته بودیم!  

میدانی آن لحظه حسی شبیه یازده مرداد ۸۹ داشتم! حس به عقد تو درآمدن و همسرت شدن! و چه استرسی داشتیم! یادت هست؟ سر صحیح بودن نماز و اعمالمان که خدا کمکمان کرد و به هم مَحرم شدیم و چه شیرین بود آن لحظه ها که گویی خدا در خانه اش برایمان جشن گرفته بود و با شربت گوارای زمزم از ما پذیرایی میکرد...

اصلاً یک چیز را میدانی؟  

اینکه عشق پاک و رویایی و زیبا و بی نظیر ما در تمام لحظات این یک سال می ارزد به هر چه دلخوری و غم و غصه هایی که بوده و تمام شده...اصلاً یک ثانیه از عشقمان تمامش را می پوشاند و از بین می برد... 

می خواهم دلم را،ذهنم را از تمام آن دلخوری ها خالی کنم و به جایش فقط و فقط لبریز شوم از عشقمان...عشقی که در خطوط بالا با نوشتن گوشه هایی از آن دلم از ذوق تند تند میزد و خدا را شکر میگفتم و می نوشتم... 

می خواهم از تو هم همین را بخواهم...که تمام ذهن و قلبت را لبریز کنی از عشق قشنگ و پاکمان که آنقدر بزرگ است که دیگر جایی برای چیز دیگر در قلبمان نمی گذارد...اگر هم چیزی ماند فراموشش کن به حرمت این روز بزرگ و عزیز که هم روز اول ماه میهمانی خدا و جشن بندگی است و هم روز ثبت این عشق بزرگ... 

با تمام کلمات عاشقانه ی دنیا، 

با تمام احساس جاودانه ام، 

با تمام شور و اشتیاق همیشگی ام، 

با تمام ِ وجـــــــــودم این روز قشنگ و مقدس را، 

به همسرم،به یگانه عشقم،به تمام زندگی ام،به قلب و روح و تمام وجودم تبریک می گویم! 

 

عاشق تو،همسر تو،زهرای تو 

بعد از نماز صبح اولین روز از ماه مبارک رمضان-یازده مرداد۹۰  

  

  

*یازده مرداد ۸۹

 

پ.ن۱:دیگر از این به بعد زود زود می نویسم!  

پ.ن۲:دوستان گلم باورتان نمی شود چقدر به یادتان بودم و هم در روضه ی پیامبر و هم در کنار کعبه یادتان میکردم با این عبارت *دوستان ِ وبلاگی ام* و نامهایتان را می بردم و از خدا برای تک تک تان بهترینها را می خواستم...مرا ببخشید که فرصت کمم قبل از سفر اجازه ی خداحافظی با شما عزیزان را نداد...اما باور کنید بیش از آنچه فکرش را بکنید به یادتان بودم... 

 

پ.ن۳:راستی یک چیز مهم! روز آخر گوشی ام در مدینه پیش دلم جا ماند و به همین خاطر شماره هایتان را ندارم...خوشحال می شوم اگر به خط ۱۲ام پیامکی بدهید تا شماره تان را سیو کنم. 

زهرای دلتنگ شما

نظرات 20 + ارسال نظر
شیر کوچولو سه‌شنبه 11 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 09:57 ق.ظ

عزیزم زیارتت قبول باشه.
این مدت خیلی نگرانت شده بودم و حتی حدس هم نمیزدم که ممکنه کجا باشی.
سالگرد عقدتون هم بهتون تبریک میگم عزیزم.
براتون آرزو میکنم که این عشق زیباتون همیشه همین طور جاودانه و قشنگ پابرجا بمونه زهرا جان.

ممنونم شیر کوچولوی مهربونم از این همه لطفت و دعاهای قشنگت...
منم همین دعای قشنگ رو برای شما میکنم با یه الهی آمین ِ از ته دل

ر.جنکی سه‌شنبه 11 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 10:01 ق.ظ http://fly.blogsky.com

سلام. مبارک باشه بانوی اردیبهشت و همسر بانوی اردیبهشت

مرسی

[ بدون نام ] سه‌شنبه 11 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 11:44 ق.ظ

سلام زهرای عزیز .
سالگرد یکی شدنتون مبارک.
تو ماه مبارک رمضان برای خوشبخت شدنتون دعا میکنم.
بازم به اشیونه ی ما بیا.
راستی زیارت قبول و خوش به سعادتتون.
با اجازه لینک شدید

ممنونم عزیز دل...حدس میزنم پرستو باشی
ممنونم گلم ایشالا به زودی قسمت شما بشه...

تو سه‌شنبه 11 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:29 ب.ظ http://1saghf.blogfa.com

واااای رفته بودب حج؟؟؟ کاش زودتر پیدات میکردم که واسه منم دعا کنی
عشقتون جاوید...بازم بهت سر میزنم که باهم دوست بشیــــم

عزیزممممم! شما دعا کن دوباره قسمتمون شه برم اونجا حسابی برات دعا کنم!

somy سه‌شنبه 11 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 02:13 ب.ظ http://s-orkydeh.blogfa.com/

به به سلام خانوم خانوما حاجیه خانوم گل.. حج وززیارتتون قبول عزیزم..بده اون ماچ گنده رو .بووس
منو شناختی؟ همون که اومدم وبت وقتی ناامید بودی از رفتن وگفتم نگران نباش ایشالاه به زودی توی همین ماه خبرای خوب میشنوی ..ورفتی...
حالا دقیق متن مکالمون یادم نمیاد..
فقط در عوضش ازت دعا خواستم گلم .یاد ما که کردی .. فدات بشم .ایشالاه بازم سفرهای دوست داشتنی بری. بوووس

سمیه جونم یادمه شما رو....اسمت رو هم نوشته بودم تو دفترچه یادداشتم که با خودم برده بودم....
عزیزم ایشالا قسمت شما بشه نازم

شیوا سه‌شنبه 11 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 03:34 ب.ظ http://nafas6469.blogfa.com

سلام زهرای عزیز
زیارت قبول امیدوارم که هر چی از خدا میخوای بهت داده باشه.
نمیدونم باور میکنی یا نه اما هر وقت که میومدم نت بهت سر میزدم تا شاید اومده باشی
خوشحالم که برگشتی .
سالگرد عقدتونم مبارک باشه برات بهترین ها رو آرزو دارم.

سلام شیوای مهربونم....مرسی از این همه لطف و مهربونیت خانومی
توی دلمی

ماهی سه‌شنبه 11 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 07:22 ب.ظ

سلام زیارت قبول!
۱-اشتباهی به جای اینکه بنویسم " ماهی" نوشتم "زهرا"!ولی درستش کردم.
2-متنت رو با بغض خوندم و یاد خاطرات خودم تو مسجد الحرام افتادم و از ته دل دعا کردم واسه خوشبختی شما و داشتن زندگی شبیه شما و اینکه یه روز با عشقم اوج بگیرم
3-دلم خیلی برات تنگیده بود دوست وبلاگی مهربون!
4-راستش رو بگو چقدر یادم بودی؟
5-مثل همیشه واسم دعا کن این روزا خیلی محتاج دعا هستم.امروز با خوندن این متن دلم خیلی لرزید...

سلام نازم! مرسی!
۱-ای جااااااااان! نکنه واقعاً زهرایی؟
۲-عزیزمممممم...خوش به سعادتت که این سفر نصیبت شده و حالا خوب می فهمیم دلتنگی واسه اونجا رو....ایشالا یه روز با عشقت بری و به اوج عاشقی و بندگی خدا برسین...الهی آمین.
۳-منم همینطور
۴-زیااااااااااااااد! من هرجا می رفتم میگفتم دوستای وبلاگیم!
۵-روی چشمام...این روزا همه مهمون سفره ی رحمت خدان...شما هم برای ما دعا کن ماهی پاک و زلال...

جوجو چهارشنبه 12 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:23 ق.ظ http://royayeparvaz1925.blogfa.com/

آخی عزیزم
چقدر دلم تنگ شده بود واسه نوشته هات ...
زیارتتون قبول باشه خانومی
سالگرد عقد زیباتون مبارک باشه عزیزممم

ممنون عزیزم...ایشالا به زودی شما...
ممنون از لطفت

بانو اٍس چهارشنبه 12 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:25 ب.ظ http://suskesiyah-kharmagas.blogfa.com

چقدر لذت می برم با خوندنت ... اشک تو چشمام جمع شد از این عشق آسمونی و قشنگ ...
راستی زهرا مگه تو قبلا نرفته بودی مکه یعنی یکی دو ماه قبل ؟!
عکسشونو ببین چقدر قشنگ و حس عاشقونت و مشخصه ...
خوشبخت و عاشق تر باشید کنار هم

عزیزمی...نه بانو...اون سری عربستان ویزا نداد آخرای تیر رفتیم...جاتون خیلی خالی ایشالا به زودی قسمت شما و آقا سیدت بشه

رویای آبی چهارشنبه 12 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 03:09 ب.ظ

سلام عزیزم.

زیارتتون قبول باشه خانومی .

طاعات و عباداتتونم انشاءا... مورد قبول حق قرار بگیره.

با خوندن این پست خیلی خوشحال شدم گلم. خدارو شکر که بالاخره این سفر معنوی و مقدس قسمتتون شد . امیدوارم که به یاد ما هم بوده باشی زهرا جان.

یک ساله شدن عشقتونو از صمیم تبریک می گم.

عاشقونه هاتونم که مثل همیشه قشنگ بود با عکس بی نهایت زیباتون.

خوشبخت بشید انشاءا..

سلام رویای آبی مهربونم...مگه میشه یادتون نباشم؟ ایشالا به زودی قسمت خودتون بشه
مرسی از این همه مهربونیت عزیز دلم

حس زندگی چهارشنبه 12 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 05:26 ب.ظ http://www.hese-zendegi.blogfa.com

سلام دوست من
زیارتت قبول
چقدر قشنگ حس و حالت رو مینویسی. سالگرد عاشقیتون مبارک زهرای نازنین

سلام عزیزم...زیارت شما هم قبول خانومی
ممنونم از محبتت دوست خوبم

الی چهارشنبه 12 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 11:23 ب.ظ http://www.mehdi-elham.blogfa.com

سلام زهراخانوم
زیارتتون قبول
خوشحالم برااین همه عشق ومحبت که نثارهم میکنید
جاودانه وهمیشگی باداین همه عاشقی
باورکن همیشه می اومدم وسری به وبلاگت میزدم اماخیلی وقته که خبری ازت نبود

سلام الی خانوم مهربون...ممنونم از محبتت...
ایشالا به زودی قسمت شما بشه گلم

اسما جمعه 14 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:58 ب.ظ http://for-amir.blogfa.com/

ســــــــــــــــــــــلام زهرا جونم...
اول از همه زیارت قبول و ممنونم که بیادم بودی، الهی که تا باشه و. باشه از این سفرها و از این زیارت ها...

دومی رو که کلـــــــــــی ، باور کن کلــــــــــــــی از ته دلم واسه این عشق جاودانه دعا کردم و تبریکــــــــــــ میگم یک ساله شدن تون رو...

خیلی قشنگ و بدون ذره ای اغراق این عشق بی مثال رو وصف کردی...بهترین ها رو واستون آرزو کردم.

سلام اســــــــــــمای نازم.ایشالا با هم
ممنونم گل نازم منم بهترین بهترینا رو برای شما و زندگیتون آرزو میکنم مهربونم

لیلا شنبه 15 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 02:02 ق.ظ http://www.shahzadeyegolesorkh.blogfa.com

سلام حاج خانوم!

اول:
زیارتت قبول... ان شاالله بازم از این سفرای خوب خوب و غیرمنتظره قسمتت بشه.

دوم:
یکسالگی عقدنامه تون مبارک. ان شاالله 100 سالگیشو جشن بگیرین!ان شاالله جشن عروسی تون...هرچه زودتررر

سوم:
دلمون به همون سالی یه بار دیدن و چند کلمه حرف زدن خوش بود که امسال قسمتمون نشد.

چهارم:
اگه خواننده های عزیز وبلاگت ناراحت نمی شن از بیمارتون هم چند کلمه بنویس.

پنجم:
در مورد نوشتن و اینا خودمم نمی دونم چرا نوشتنم نمی آد!صبر کردم خودش بجوشه حالا حالا ها هم خبری ازش نیست!

ششم:
تو این شبای پر برکت منو از دعای خیرت محروم نکن.

سلام لیلای من....سلام حاج خانوم من
۱-مرسی لیلایی...نمیدونی چقدر یادت بودم و یاد نوشته هات که برام نوشته بودی...خیلی دعا کردم دوباره زودی قسمتت بشه ایشالا...
۲-مرسی نازم.ایشالا
۳-وای لیلا نگو...نمیدونی چقدر دلم میخواست بیام...چقدر دلم تنگ بود واسه همه....اون روزم آماده بودم...موهامو صاف کرده بودم و داشتم به این فکر میکردم که بچه ها منو با این موهای خیلی روشن ببینند چه عکس العملی دارن و خلاصه حاضر و آماده بودم که اون تلفن وحشتناک...انقدر جیغ زدم و گریه کردم که قیافم دیدنی شده بود واقعاً! ولی خیلی دلم میخواست بیام...ایشالا زودتر از یه سال دیگه قسمت شه همه دور هم جمع بشیم...
۴-آره گلم میخواستم بنویسم...
اینجا رو شاید نخونند...الان تو خود وبلاگ می نویسم...
۵-ای جانم! ما منتظر می مونیم تا بجوشه!
۶-چشم گلم...تو باید دعا کنی با اون دل پاک و مهربونت

الی شنبه 15 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 11:58 ب.ظ http://www.mehdi-elham.blogfa.com

می خواهم آخرین حرفم این باشد من به عشق ایمان دارم
عشق معجزه میکند.....

زهرای تو یکشنبه 16 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 11:38 ق.ظ http://loverain.blogsky.com/

من ..

دلم می گیرد !..

وقتی ..
...
می نویسم فقط برای تو ..

ولی ..

همه می خوانند الا تو ..

ی عاشق دوشنبه 17 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 11:00 ب.ظ

سلام.اتفاقی اومدم اینجا.
خوشحالم شما به هم رسیدین.
کاش همه ی عاشق و معشوقا مثل ما،هم به هم برسن.برای ما هم دعا کنید.

امیدوار باش عزیزم و از خدا بخواه...
اشالا که به هم میرسین

آبی تر از آسمان یکشنبه 30 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:59 ب.ظ http://www.manaztoporam71.blogfa.com

به به حاج خانوم !
حاج خانوم شدی دیگه محل نمی دی ! چه خبر دختر ؟ سالگردتون مبارک ... الان دقیقا ۲۳ روزه تهران نیستم .ب اینترنت دسترسی ندارم . ببخشید سر نمی زنم .

ســـــــــــــــــــــــــــالگرد عشقتـــــــــــــــــــون مبارک دوستم

قربون تو برم میدونی چقدر دلتنگ اون چشمای مهربونتم؟

آبی تر از آسمان سه‌شنبه 8 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 02:14 ب.ظ http://www.manaztoporam71.blogfa.com

منم خیلی دلتنگم . انشالله دیگخ مهر ماه می بینمت نازنین

آوا یکشنبه 13 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 12:49 ق.ظ http://www.love-sound-88.blogfa.com

زیارتت قبول زهراجان ... چقدر زیبا توصیفش کردی عزیزم

مرسی مهربونم ایشالا شما

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد