دلم تند تند میزند...
همین الان تلفن را قطع کردیم...
تلفنی که این روزها رویای عشق بازی هایمان را انتقال میدهد...
قلبم تند تند میزند از تصور دوشنبه...
دوشنبه ی خوبی که بعد از ۱۴ روز چشم انتظاری تو را به من میرساند...
تا من،
زهرای بی حوصله ی این روزها،
در آغوش تو جانی دوباره بگیرم!
زهرایی که امتحان و درس و شب بیداری هایش،
خسته تَرَش کرده این روزها و تنها تو را میخواهد و آغوش پر مهرت را...
تو را که نمیدانم چه کار کرده ای با دلم که این چنین بی تاب و بی طاقتم برای دیدنت...
برای بوئیدنت...
بوسیدنت...
در آغوش فشردنت...
اصلاً برای غرق شدن در عمق نگاهت...
برای همه چیزت...
وای خدا چقدر بی تابم...چقدر.....
دوشنبه ی من زودتر بیا!!!
پ.ن۱:روزت مبارک عشق من!
چقدر دیروز بخاطر داشتنت خدا را شکر گفتم...
مرسی که مرد منی! مرسی که سایه ی سرمی! پشت و پناهمی! دلگرمی و امید و تکیه گاهمی!
من تا خود ِ خدا خوشبختم بخاطر داشتن تو و با هر نفس از خدایمان ممنونم و سپاسگزار...
الـهی شـــــــــــکرت!
پ.ن۲:دلتنگی ات حتی در رنگ و روی چهره ام نیز مشهود است!
هر که می بیندم می گوید آیتت نیست؟!
و من با چشمانی غمگین و آهی بر لب میگویم نه! و آنها میگویند معلوم است!
پ.ن۳:بیا که رنگ چشمانم را پر از شادی و عشق کنی!
بیا که برای درس خواندنم هم به انرژی ِ حضورت و بوسه های انرژی بخشت نیاز دارم!
اگر میخواهی نمره هایم خوب شود زودتر بیا!!! ؛)
ساعت نگارش این پست:۱۲:۴۵ بامداد شنبه ۲۸ خرداد ۹۰
کاش منم یه روزی که خیلی زوده بیام خبر دیدارمون رو تو وبلاگم بنویسم
پایدار باشی
وای الـــــــــــــــــــــــــــــهی آمــــــــــــــــــــــین!
ایشالا به زودی میرسه اون روز اقاقی مهربونم
خیلی وقت بود ننوشته بودیاااا
خدا رو شکر که داره میاد
نازمی
سلام بر بانوی اردیبهشت
سلام بر تو که پاکی و عظمت وجودت را نثار مهربان همسرت می کنی
به این نوشته های پر مهرت غبطه می خورم و خودم را غرق در احساس پاک و بی آلایشتان می کنم.خوشا به حال مردی که سر بر بالین فرشته ای چون تو می گذارد . خدا کند که قدر تو را بهتر از خودت بداند . از خدا می خواهم هر دویتان را برای هم نگه دارد
در پناه حق باشید
داداش محراب
شما خیلی لطف دارید!
امیدوارم شما هم در پناه خدا شاد و خوشبخت باشید
چه عجب ... قدم رو تخم چشم ما گذاشتید ....
پساپس عیدت بر تو و همسرت مبارک
شاد باشی ...
تو رو خدا دعا کن ( واسه امتحانا )
فدای تو بشم من! خب ما هم درگیر امتحاناییم دیگه خانوم دکتر!
:* :* :*
ایشالا موفق باشی عزیز دلم
کاملا میفهمم همه ی شوق و ذوقتو زهرام.. عزیز دلم زودی میاد و تو تو بغل عزیزت اروم میگیری.. نوش جوونتون همه ی لحظه هایی که فردا براتون درست میشه.. دوستت دارم بانو..
عسل بانوی من...عزیز دل من...
نمیدونی چند بار خوندم کامنتتو و هی ذوق کردم باهاش!
وای فردا خدا کنه زودتر بیاد!
قربون مهربونیات برم نازنین بانو
امروز همون دوشنبه موعود است عزیزم.
ایشالا کنار هم بهترین لحظات دنیا رو داشته باشین.
مرسی عزیز دلم
امروز میان ؟ ! خو ش ب حال ت عروس خانوم خوشگل ...
امروز اولین امتحانمو دادم ... ب خیر گذشت ُ ب دعات احتیاج دارم فرشته
سلام برسونید
سلامت باشی فائزه ی مهربونم...
ایشالا همشو خوب بدی قربونت برم
وای خدای منننننننن... چه حالی داری تو الان بانوی مهربونم.. زهرای عاشقم.. تا اسمون خوشحالم براتون و به یادتم تو این لحظه های نورانی..
الهی قربونت برم پری مهربونم...قربون اس ام اسات برم من
خیلی ماااااااااااااااهییییییییییی...خیلیییییییی :****
امروز 2شنبه ست... چشمت روشن بانو
ایشالله لحظه های عاشقانتون همیشگی:*
دلت روشن فنچ بانوی من مرسی نازم...ایشالا به همچنین شما:*
سلام زهرای عزیز
چقدر این انتظارا شیرین و خوشاینده
چقدر خوشحالم که یک نفر حوالی من انتظار عشقشو می کشه که ببینتش شاید بعد از یک یا دو ماه دوری
اما بیچاره من بیچاره دل من
که باید یکسال انتظار بکشه
لحظاتت آروم و شاد در کنار همسرت عزیزم.
شیوا جونم دو هفته بود که ندیده بودیم همو...ولی این دو هفته اندازه ی شش ماه برام طول کشید...
کی گفته بیچاره دلت؟ بیچاره اونیه که عاشق نیست!
عشق آدم تنش سالم باشه دلش شاد باشه حالا ۱۰۰۰ کیلومترم دور باشه....خدا بهشون سلامتی بده الهی!
الان که مینویسم فردا اومده و زهرای نازم تو بغل عجقش به آرامش رسیده.
لحظه هاتون پر از عاشقی عزیزکم
وای آلوچه ی مهربووووووووووووونم!
عاشق وقتایی ام که می بینم کامنت گذاشتی!
یه عالمه بوووووووووووووووووووس
این یعنی عشق این یعنی همه چیز ...
خود ِ خود ِ زندگی
شور و هیجانش مثه همون روز اوله ...
خوب می فهمی حالمو لیلی عاشق...
عزیزم
روزهای خیلی شیرین و زیبایی رو براتون آرزو میکنم:)
شاد و خرم باشید:)
مرسی نازم
حالا که دیگر دستم به آغوشت نمیرسد
و بوسیدنت موکول شده
به تمامی روزهای نیامده..
حالا که هر چه دریا و اقیانوس را
از نقشه جهان پاک کردی
مبادا غرق شوم در رویایت
باید اسمم را
در کتاب گینس ثبت کنم
تا همه بدانند
- زنی
با سنگین ترین بار دلتنگی
روی شانه هایش -
تو را دوست میدارد
میبینی
عشق همیشه
جاودانگی میاورد
وای خداااااااااااااااااای من!!!
لیلای ماهم نمیدونی چقدر خوشحالم از دیدن اسمت اینجا...
الهی من فدای تو بشم
لیلام منتظرم ماه رمضون بشه و خونه ی زهرا روی ماهتو ببینم و بوسه بارونت کنم خوشگل من! :******
آره زهرای عزیز بیچاره کسی که عاشق نیست
تو داری میگی دو هفته پیش عشقت نبودی و از هم فاصله داشتید به اندازه شش ماه بوده
من چی بگم که باید یکسال انتظار بکشم ...؟؟؟؟؟؟
با عشق زمان فراموش می شود...
و عشق آمد در هیئت سواری با سپری و سلاحی بر قلبش نشست و عنانش را کشید، آنچنانکه قلبش از جا کنده شد.
سوار گفت: از این پس زندگی، میدان است و حریف، خداوند. پس قلبت را بیاموز که: عشق کار نازکان نرم نیست / عشق کار پهلوان است، ای پسر*
آنگاه تازیانه ای بر سمند قلبش زد و تاخت. و آن روز، روز نخست عاشقی بود.
"سلام. روزهایتان سراسر از عشق و شادمانی"
چه زیبا...مرسی
سلام .
خیلی قشنگ و ساده و پرمعنا نوشتی . آرزو میکنم تک تک ثانیه های زندگیت در کنار خانوادت پر از شادی و نشاط باشه . موفق و سربلند باشی بانوی آسمانی
فاصله را بگو به خود نبالد ٫ که خاطره با تو بودن تمام فاصله ها را میکشد....
ممنونم از لطف شما
برای من هم دوشنبه روز مقدسیه!دوشنبه های ترم ۴ و یکشنبه های ترم ۵!حیف که زود تموم شد!
دارم کلافه میشم توکلم به خداست ولی همه چی راکده کاش خودش هم میدونست!الان دقیقا ۳۴ روزه که ازش خبر ندارم!دارم میمیرم و فقط دارم صبوری میکنم
زهرا جون برام دعا کن
صبور باش عزیز دلم...توکلت به خدا...ایشالا بزودی ازش خبردار بشی و دلت پر از عشق و امید بشه...الهی آمین
سلاااااااااااااااااام
وااااااااااااااای چه خبر خوبی دوستم.
پیشاپیش زیارت قبول و التماس دعا زهرا جان
مرسی همسفر!
سلام خانومی . خوبی ؟
چه می کنی با درس و خستگی امتحانات ؟
انشاءا... که کنار عشقت لحظات خوبیو سپری کرده باشی( مطمئنم همینطوره)
هر روز به کلی وب سر می زنم . ولی اینجا همه چیش فرق می کنه. نوع نوشته هات. ابراز عشقت. مهربونی و صمیمیتت.
نمی خوام ازت الکی تعریف کرده باشم گلم. ولی حس آرامشی که با خونده وبلاگت بهم دست می ده یه مدل دیگست. یه حس معنوی که پاک و حقیقی بودن عشق شمارو به خواننده هاش انتقال می ده.
خوشبختیتون آرزومه
ای جاااااااااااااااااانم!
چقدر ماهی تو آخه انقدر به من لطف داری!
من تا خود خدا ذوق میکنم و خوشحال میشم که عزیزی مثل شما میاد اینجا رو میخونه و انقدر منو شرمنده ی محبتاش میکنه...
منم آرزوم خوشبختیته کنار عشقت عزیز دلم
بوووووووووووووووووووس
me too!
الهیییی...چه قدر خوب میفهمم
شورو شوقتو ...دلتنگیتو ...نیازتو برای بودن آیتت...
نوش جونت همه روزای قشنگی که داری میگذرونی هر چند امتحاناش حال گیریه ولی عوضش عزیزت کنارته....
زودی بیا نازم
الهی قربونت برم نگارم...آره نازم...تو و پری خوب می فهمین این اومدنا و رفتنا رو...
آره خیلی خوبه بودنش و قوت قلباش...فقط اگه این امتحانا نبود خیلی بهتر بود!!!
میگما عجب این امتحانات طولانی شده زهرایییییییی!؟
میگم نارنجک اینا هست برا آموزش دانشکدتون نیاز شد تعارف نکناا!!
منم که همون کنارتم اصلا شاید دانشکده هامون کنار هم باشن...لب تر کنی جیک ثانیه میام میندازمو میزم !!!!
بالاخره از ما گفتن بود
وای قربونت برم! آخه تو چرا انقدر علاقه به ترکوندن و خسارت به اموال عمومی هستی دختر!!!
ولی فکر کنم این واقعاً لازم شه!!!!
راستی ما دانشکده مون ولنجک نیست ولی واسه کارای اداری و اینا خیلی وقتا میایم اونجا...کاش می شد ببینمت نگاری!
:* :* :*
اِ اِ اِ...من فکر کردم اونجایی زهرایی....
آخ چه خوب میشد میدیدمت...
ولی من ماه پیش دفاع کردم..فعلنا اونجاها پیدام نمیشه...البته ۶ مرداد امتحان رزیدنتی دارم
خدا کنه دوباره همونجا قبول بشم ...فک کن که دوباره منم بیفتم یه گوشه دیگه کشور !!!این زندگی میشه آش شله قلم کار!!
استرس دارم در حد بنزززز...دعا کن برام خیلی زیاد آجی...فک کن از صبح تا حالا تو کتابام شنا میکردم به امید این که ساعت ۷ من نیم ساعت بیام نت...(برا خودم جایزه گذاشتم!)
زودی تموم شد...جایزم نیم ساعته بود
درس بخون نگاری! آفرین! بخون بخون من مطمئنم موفق میشی!
منم پریروز رفتم انقلاب کلی کتاب و تست و اینا گرفتم(آخه بهمون بن دادن! تو هم گرفتی؟!) که تابستون بشینم و حسابی بخونم واسه ارشد!
میگم نگاری ایشالا دو تامون شهید بهشتی ای بمونیم!
خیلی دعات میکنم...ایشالا که قبول میشی نازنین نگار من
یعنی ما نیایم سر بزنیم فراموش می شیم ؟
کی گفته؟ شما تو دلمی عزیزم
بانو انشاالله ما فردا عازمیم.
خیلی ازت التماس دعا دارم
وقتی داری برای همه ی عاشقا دعا میکنی برای من هم دعا کن.
یادت نره ها، انشاالله حاجت روا برگردی
ای دوست هم سفر!
الان که می نویسم هردومون برگشتیم و با یه دنیا حسرت دلتنگ اون روزاییم...
یادش بخیر...
کجایی زهلا جونم؟دالی چیکال میتنی که نمینبیسی؟
جای خوبی بودم ماهی جونم!
سلام دوست عزیز خوبی؟وب زیبایی داری ایاشلله که همیشه عاشق و موفق باشی
من تازه وب زدم خوشحال میشم بهم سربزنید
منتظرتم
یاعلی[گل][بوسه]
زهرام خوشبه حالت که بهترین جای دنیا هستی.. طودی برگرئ که منتظرتم ودلتنگت
فدات بشم پری من...خیلی به یادت بودم...تو دلم بودی آخه مهربون...
زهرای نازم دنیا دنیه دلتنگتم.
منتظرم که با یه دنیا احساس قشنگ بیای و برامون بنویسی و دلامون رو ببری سرزمین عشق
من قربون عروس خانومم برم الهی...می نویسم نازم...از تک تک روزا و شباش...ایشالا خودت و آقاییت برید به زودی...
حواست هست که خیلی وقته نیستی؟
خودتی ندا؟!!!
سلام
خداروشکرمیکنم ازاین همه عشق ومحبت
عشقتون پایدار
ممنون عزیزم
دلتنگتم کجایی چرای نمی نویسی ؟!
منم دلتنگتم...نشستم یه عالمه وبلاگتو خوندم تا یه کم دلتنگیم کم بشه اما دلم بیشتر تنگ شد واسه دوست مهربونم..
سلام بانو ی بهار.
بی دعوت اومدم که دعوتت کنم به آشیونمون . کمی شبیه همیم. درک میکنم که چقدر سخته دوری از تموم وجود .
منتظرتم.
سلام عزیزم...همین الان اومدم و خوندمت...خوشحالم که یه دوست جدید و مهربون دیگه پیدا کردم