باران عشق

!...روز و شب باران ِ عشق می بارد این حوالی

باران عشق

!...روز و شب باران ِ عشق می بارد این حوالی

شانزدهمین قطره ی باران عشق...

این پُست را به عسل بانوها،نگارها و زهرا هایی تقدیم میکنم که میان آنها و همسرانشان فرسنگ ها فاصله ی جغرافیایی است و کمتر از سر سوزن فاصله میان قلب ها... 

 

این پُست را با احترام به خودم نه، به آن بانوی بزرگوار و صبوری تقدیم می کنم که تاب می آورد این همه فاصله را...۱۰ روز،۱۴ روز،۲۱ روز دوری و اندک زمانی پیش هم بودن را... 

 

این پُست را به همسر عسل بانو، به حمید، به آیت و به تمام کسانی که فداکارانه برای زندگی شان سختی های کارشان و دوری از خانواده و همسر را به جان می خرند و دم نمی زنند مبادا دل بانویشان بشکند تقدیم میکنم...

 

ساعت از شش غروب گذشته است... 

گوشی ام را گذاشته ام روبرویم و نگاهم به صفحه اش...  

که روشن شود و بنویسد شرکت نفت calling ! 

باورت می شود؟! تمام شماره های شرکت را save کرده ام! 

چشمانم هنوز به صفحه ی گوشیست و دقیقه ها به کندی می گذرند... 

با خودم حساب میکنم:الان رسیدی اتاق...الان رفتی دوش بگیری...الان تلفن را برمیداری و ...الان...الان... 

چقدر دوست دارم این انتظار را! 

چقدر تمرین میکنم که صدایم گرم باشد،شاد باشد،عشقولانه باشد! 

تا گوشه ای از خستگی 12 ساعت از 6 صبح تا 6 غروب کار کردنت را درآورد... 

6:15...6:30...6:45...عقربه های ساعت چه می گویند؟!

یاد دیروز می افتم که یک ربع به هشت زنگ زدی و گفتی تا آن موقع سر کار بودی و اینکه کارهایت چقدر زیاد شده اند و دل من...دل بی طاقت من...دل عاشق من...می سوزد از اینکه نمی تواند خستگی ات را تاب آورد و چقدر دلم میخواست پیشت باشم تا با آن ماساژها که دوستشان داری ذره ای از آن را کم کنم...با نوازش ها...با بوسه ها...اما افسوس... 

افسوس که تنها پل ارتباطی ما همین تلفن است... 

و خدا را شکر که هست! 

که صدای هم را می شنویم...که قربان صدقه ی هم می رویم...که حتی همدیگر را می بوسیم! 

می بینی عزیز دل؟ 

می بینی که بی تابی نمی کنم؟ 

می بینی که دل خوش کرده ام به این خطوط تلفن؟ 

دلم اما پیش توست...اینکه صبح ها قبل از اینکه من بیدار شوم (5 صبح) بیدار می شوی و به قول خودت که میگفتی وقتی شب است سرویس می آید و می رویم سر کار و وقتی هم بر میگردیم شب شده! 

آری عزیزتر از جانم، 

تمام طول روز را بخاطر من،بخاطر زندگی مان مشغول کار هستی...آن هم در گرمای طاقت فرسای آنجا که هر چه رو به تابستان می رویم نگرانی ام بیشتر می شود...آن هم کاری به حساسی کار تو... 

و من چقدر بدم اگر قدر تو را ندانم...اگر غر بزنم...وای ِ من اگر دیگر غر بزنم! 

 

* تصویر عزیزترینم که چشمان مهربانش را بخاطر آفتاب شدید و مستقیم آنجا پوشانده است... 

 

وقتی جنوب هستی، مدام عکس هایی که از آنجا انداخته ای را می بینم و تصورت میکنم... 

دلتنگی ام را کم نمی کند اما خوب است برای حس کردنت... 

 

میخواستم از رفتن هایت هم بنویسم... 

از پنج شنبه ی هفته پیش که شبش دلم میخواست تا صبح نگاهت کنم و یادم هست در آغوش امنت بودم که خوابم برد و سحرگاه آنقدر آهسته آماده ی رفتن شده بودی که من بیدار نشده بودم و تنها دقایق آخر برای خداحافظی به آرامی صدایم کردی و چقدر سخت بود آن لحظه ها... 

بغضی از جنس بغض همان روز گلویم را می فشارد...تنها کاری که توانستم انجام دهم نخوابیدن تا لحظه ی پروازت بود و آخرین تماسی که یک ساعت و چهل و پنج دقیقه بعد از آن هزاران کیلومتر از من دور شده بودی... 

چقدر سخت است رفتن ها و چقدر شیرین و غیر قابل وصف است بازگشت هایت... 

وای خدای من...همین الان هم ذوقی عجیب در دلم حس میکنم...تپش های قلبم تندتر شدند! 

(خدای خوبم شکرت! همین الان زنگ زد و دقایقی صدای زیبایش را شنیدم...وای که چه لبریزم از ذوق!) 

چه می گفتم؟ از بازگشت هایش میگفتم... 

روزهای آخر که مدام آن آهنگ هایده برایم در ذهن و روحم تداعی می شود... 

وقتی میای صدای پات از همه جاده ها میاد....  

انگار نه از یه شهر دور، که از همه دنیـا میاد....

یا آن شعر امید(آهای فریاد فریاد...عزیزم داره میاد!) که سرشار از شور و شادی با خودم میخوانم و تکرارش میکنم و اینگونه است که دوستان و اطرافیانم می فهمند آمدنت نزدیک است! 

وای خدایم از همین الان قلبم تند تند میزند برای هفته ی آینده...برای آمدنت عزیز دل و جانم! 

   

پ.ن1:باران های اردی بهشت نم نَمَک می بارد و عاشق ترم میکند این روزها! 

پ.ن2:جایت میان تمام واژه ها خالیست...نشد که قطره ای از اقیانوس دلتنگی ام را اینجا جای دهم... 

پ.ن3:بیا که می خواهم یک بانوی اردیبهشتی ِ واقعی باشم برایت! باورم کن که باور  ِ تو مرا میسازد... 

پ.ن4:یک خواهش:برای انتقالی همسرم به تهران دعا کنید! به اندازه ی یک صلوات!  

پ.ن5:اردیبهشت! اردیبهشت! لطفا" برام بشو بهشـــــــــــــت!!!

نظرات 62 + ارسال نظر
پسرک دوشنبه 5 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 08:27 ب.ظ http://1001-shab.blogsky.com/

سلام. خیلی سخته این دوری. من ساعت 6 عصر میام سر کار تا 10. تو این مدت همسرم تو خونه تنهاست. بعضی وقتها که کارم طول می‌کشه و دیر میرم خونه می‌بینم عکس من رو در آغوش گرفته و به خواب رفته.
امیدوارم دوری شما هم هرچی زودتر به نزدیکی بدل بشه.
به من هم سر بزنید

من می فهمم حال خانومتون رو
خیلی سخته دوری...خیلی..

حبه ی انگور دوشنبه 5 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 08:30 ب.ظ

سلاممممممممممممممممممممم عچخ تپلیچقد دلم گیفت با لمس این همه احساسمن دعا میکنم از ته ته فلبم برای سلامتی داداشی.انتقالیش به تهلان...واسه همه دلای عاچخی که عچخشون فرسنگ ها ازشون دورتل

وای قربونت برم الهــــــــــــــــــــی!!!
فدات شم سلامتی اش از همه چی برام مهم تره...اگه خیره انتقالیش هم جور بشه که دیگه من میمیرم از ذوق!
حبه جونم واسه این خانوم داداشتون دعا کنید که اخلاقش خوب بشه ُ داداشی رو اذیت نکنه ُ غر نزنه هی!!!
تی قربان!

الوچه دوشنبه 5 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 09:42 ب.ظ http://www.entezare90.blogfa.com

سلام بانو...... عزیز دلم این دوری خیلی خیلی سخته منم این دوری رو چشیدم. .... ایشالا که این عزیزان هر جا هستند سالم باشند و بدون ذره ای غم و غصه و به قول زن داداشم : غریب تندرست باشن.
انشاءالله که اگر به صلاحتون هست انتقالیش هم درست بشه و روزای پر از عشقی پیش رو داشته باشین. دوست دارم عزیز نازم.بووووووووووووس

وای آلوچه ام ذوق مرگ میشم با دیدن اسمت!
آره...داشتم می نوشتم یادت بودم...الهی قربونت برم صبور بانوی من
قد تموم دنیا دوستت دارم ماه من

با تو انگار تو بهشتم دوشنبه 5 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 09:48 ب.ظ http://live-in-heaven.blogfa.com

سلام
سخته ، ما هم یه جورای از این دوری ها داریم.

ایشالا که هر چه زودتر این دوری ها تموم میشه و تنها حاصلش نزدیک تر شدن قلباتون باشه

فاصله ی جسمی یه وقتایی یه ذوقایی رو تو آدم بیدار میکنه
برای روحتون دعا میکنم که حتی ا ثانیه هم از هم دور نشه

عشقتون مستدام

سلام به روی ماهت...چقدر قشنگ گفته بودی نازم
منم همین دعای قشنگ رو برای خودتون میکنم و آخرش میگم الهی آمین

خانوم خرمگس دوشنبه 5 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 10:14 ب.ظ http://suskesiyah-kharmagas.blogfa.com

ای جانم طبیعتا تحمل این دوری برای تو سخته ... از ته ته ته دلم دعا می کنم زود زود زندگیتون رو زیر یه سقف شروع کنید و همیشه کنار هم ...
مثل همیشه بانوی اردیبهشتی عاشقونه هات روون و زیبا بود ...
اردیبهشت حتما برای دو تا عاشقی مثل شما بهشت خواهد شد

عزیز دلم...چه دعای قشنگی کرده بودی برامون
اردیبهشت شما هم بهشت باشه الهی

ماهی بی آب دوشنبه 5 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 10:21 ب.ظ http://www.zire-khak.blogfa.com

سلاااااااااااااااااااااام به خوجلی بارونای این روزای شمال
دوری دردناکه برات دعا میکنم تا واسه همیشه منتقل بشه پیشه خوده خودت

وای ماهی مهربون،مرسی واسه دعای بی نظیرت!

ماهی دوشنبه 5 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 10:42 ب.ظ http://asemanekavir.mihanblog.com

سلاااااااااااام
۳تا صلوات فرستادم همین الان!
داره اینجا بارون میاد!میگن دعا زیر بارون مستجابه!
برای تو و همه کسانی که از عشقشون دورن دعا میکنم
برام خیلی دعا کن
دعا کن از دلش خبردار بشم
دوستت دارم راستی به من هم سر بزن!

وای دوست ماه و آسمونی من! ممنونم از لطفت
چشم ماهم برات بهترینا رو میخوام از خدا
مرسی که اومدی دوست بهاری

بی بی گل دوشنبه 5 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 11:18 ب.ظ http://lifeden.blogfa.com

سلام
میدونم سخته
کم و بیش همدردیم...البته مافعلا نامزدیم اما دور
بازم سخته... ی جورایی چندبرابر مشکل
می ترسم خدای نکرده ازدواج هم بکنیم و کنارهم نتونیم باشیم
خیلی سخته
امیدوارم هرچی سریعتر بیاد تهران پیش هم باشین
7صلوات به نیتت فرستادم
ایشاله خدای مهربون کمکت میکنه

توی عمق چشمام اشک نشسته از مهربونی دوستا و از گل های صلواتی که با محبت بی دریغشون برای حاجتم فرستادند...
گلی خانوم ایشالا شما هم همیشه کنار همسرت باشی

محراب سه‌شنبه 6 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 07:08 ق.ظ http://www.birag.blogsky.com

سلام
نمی دونم احساسم رو چگونه بیان کنم
این قدر زیبا نوشته ایدکه جای هیچ بحثی و حرفی باقی نمی ماند .
خواهر خوبم سختی هم جزئی از زندگیست ممکن است برای هر کدام از ما به نوع های مختلف پیش بیاد . منم شخصا مثل از دوری ها رو تجربه کردم و کاملا درک می کنم دوری از همسر یعنی چه . همین قدر که که با وفاداری و پاکدامنی حس خودتون رو اینقدر ذلال برای همسرتون مینویسید و حتما ایشون هم می خونن فکر می کنم خیلی برای روحیه ایشون هم خوبه
مطمئن باشید همه تلاشهای مرد برای همسر و فرزندانش زمانی که قدر شناسی باشه هیچ خستگی به دنبال نخواهد داشت .
و من از طرف شما این رو دیدم و خیلی خوشحالم .
برا شما و همسر گرامیتون آرزوی بهترین ها رو دارم و امیدوارم هر چه زودتر به سلامت بر گردند و برای همیشه پیش شما بمونند.
موفق باشید

سلام.شما هم زیبا گفته اید که نمیدونم چی بگم....فقط اینکه دعا کنید قدردان زحماتش باشم
ممنونم برای دعای آخر...منم از خدا بهترینا رو براتون میخوام

فنچ سه‌شنبه 6 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 08:44 ق.ظ http://baghe-ma.blogsky.com

قربون این احساسات پاکت برم... عزییزززززززززم
نمی دونستم اینقدر از هم دورین...از ته دلم دعا می کنم انتقالیشون جور بشه...
اما زهرای گلم همین دور بودن هم یه جورایی قشنگه...این بی تابی ها... همه ی چیزا ی زندگی گذراست... می شه به همشون یه جور دیگه نیگاه کرد ... عاشقتم فرشته ی پاک

وای مرسی که دعا میکنی فنچم
آره خانومی...این فاصله ها عاشق ترمون میکنه

آبی تر از آسمان سه‌شنبه 6 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 10:13 ق.ظ http://www.manaztoporam71.blogfa.com

ا این همون عکسیه ک ب من نشون داده بودی ... خوشحالم ک زودتر از همه ی دوستای وبلاگیت دیدمش
دعا می کنم عزیزم ... دعا می کنم زود زود انتقالی بگیره و کنار همسر نازش باشه

آری باور ِ تو مرا میسازد ...

وای آره فائزه جونم....همونه....یادته بک گراند گوشیم همین بود؟
آخه آقایی که جنوبه من دلم یه . میشه براش! بعدش همش عکساشو نگاه میکنم
مرسی که دعا کردی خوشگل من

رویای آبی سه‌شنبه 6 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 12:54 ب.ظ http://www.deltangihaye-natamam.blogfa.com

سلام زهراجان.

سالگرد بله و برونتونو با تأخیر تبریک می گم عزیزم.

مثل همیشه حستو خیلی قشنگ توصیف کردی .

انشاءا... که کار انتقالی همسرت زودتر جور بشه و بیشتر بتونید کنار هم باشید گلم.

سلام رویای آبی آروم و دلنشینم
ممنونم برای تبریک و دعای بی نظیرت

نام آشنای تو... سه‌شنبه 6 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 01:40 ب.ظ

حضرت عشقم بفرما که دلم خانه توست!
باز هم با احساس زیبایت از محبت لبریزم نمودی
و من که شرمنده همیشگی کلام و احساس نابت هستم

دل من اگر که از عشق نصیبی دارد...
حضرت عشق! به من لطف عجیبی دارد...
من همین اینجا توی کلمات تو...
حضرت عشقو زیارت می کنم...

و من چقدر قدر میدانم این چند خط را میان آن همه کار که حجمشان روز به روز بیشتر و بیشتر می شود...
مرسی که آمدی خواندی و مرسی که نوشتی...
برای سلامتی ات هر صبح و شام آیت الکرسی میخوانم و به خدای مهربانمان می سپارمت بهتـــــــــــــــــرین مرد دنیا!
عاشقتم

میس لیلی سه‌شنبه 6 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 02:28 ب.ظ

خاموش میخوندمت اما این پست نتونستم سکوت کنم زهرای نازم ...
با تمام وجود درک میکنم چقدر میتونه سخت باشه این دوری ولی دردش اونجاست که نیستی تا خستگیاشو از تنش در بیاری ...

میفهمم تک تک این جملات و حسرت ها و صبوری ها تکرار هر شب ماست !!!

در ضمن به داشتن همچین مردی باید افتخار کنی مثه من که به داشتن مسئولیت پذیرترین پسر دنیا افتخار میکنم

میس لیلی صبورم...هم دردیم پس!
آره گلم سخته ولی هر دومون میدونیم که آرامش و آسایش و خوشبختیمون مدیون مسئولیت پذیری هاشونه...
خدا الهی همه ی مردا رو واسه عشقاشون حفظ کنه

نگار... سه‌شنبه 6 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 07:21 ب.ظ

زهرایییییییییییییم !!
آجی نازم..
مرسی برا همه مهربونیات...مرسی عزیز دلم
...
چه قدر این پست و دوست داشتم ....انگار سطر به سطرشو من نوشته بودم ....نگاری که با این که سعی میکنه تمام این لحظه های دوری رو صبوری کنه ...گاهی کم میاره ...گاهی از طولانی شدنش نگران میشه ...از مشخص نبودن زمان پایانش ناامید میشه
...گاهی هم نه....با تموم سلولاش دلتنگی رو می چشه اما تاب میاره...غر نمیزنه ...گله نمی کنه...قدر زحمتای عشقشو میدونه...سعی میکنه با تقدیم عشقش ذره ای از زحمتای عزیزشو جبران کنه...
خدایا خودت که میدونی دل عاشقا خیلی نازکه ...خودت یه بزرگی خودت این فاصله هارو بردار ....هر چند تو حکیمی...اما جز تو امیدی نداریم....

پ ن ۴ هم ..ای به چشم ...حتما دعا میکنم و برای دیدن اون روز لحظه شماری می کنم

الهی قربونت برم نگارم...دل زهرا هم مثل دل نگار کم طاقتی میکنه خیلی وقتا...می فهمم بی تابی و بی قراریتو...با تمام وجودم می فهمم
دعای قشنگ خودتو تکرار میکنم با یه الهی آمین از ته دل!
**خدایا خودت که میدونی دل عاشقا خیلی نازکه ...خودت یه بزرگی خودت این فاصله هارو بردار ....هر چند تو حکیمی...اما جز تو امیدی نداریم....**
به امید انتقالی و همیشه کنار هم بودن!

نگار... سه‌شنبه 6 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 07:24 ب.ظ

واااااااای ...دقیقا منم یه عکس این شکلی از حمید دارم ...با این لباسا و تو این محیط....
میبینی زهراییم ...از سر وروی این محیط کار میشه فهمید عشقامون چی میکشن اونجا!
این گرمای هو ا هم که دیگه نور علی نور
................................
هی میگم این بمبارو بردار بریم بابا ...حیف پایه نیستی!!!

خدا حفظشون کنه الهی...آره واقعاً من وقتی این عکسا رو می بینم و به عظمت و حساسیت و سختی کارش پی می برم دلم میخواد براش بمیرم!
ای نگار شیطون!
آخه زحمتای آقامونه! دلم نمیاد بترکونمش!

الوچه سه‌شنبه 6 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 10:41 ب.ظ http://www.entezare90.blogfa.com

نگاری این زهرا پایه ترکوندن نیست ولی من فقط بخاطر شماها میام گلم. رو من حساب کن

وای نگار از دست تو! ببین آلوچه رو هم اغفال کردی!!!
آلوچه جان چه کاریه آخه؟!!!
به اموال عمومی و سرمایه های کشورمون آخه چرا خسارت میزنین؟!!!

حبه ی انگور چهارشنبه 7 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 02:16 ق.ظ

خبر خبر خبر همگی بیاین میدان شهرقلال ی جایی بتلکه یوهوخدمت تمام حاج خانم کپل سیفیدا عرض میکنم که من در هر زمینه ای اماده ی ترکوندماینجانب ووروجک هسته ای

وااااای خـــــــــداااا!!!
یکی جلوی اینا رو بگیره!!!
الان خسارت میزنن به مملکت این وروجکا!!!

الوچه چهارشنبه 7 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 10:43 ق.ظ http://www.entezare90.blogfa.com

واقعا نمیدونی چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ only for u azizakam

الهی من فدای تو!
آخه راههای دیگه ای هم واسه انتقالی وجود داره!!!

حبه ی انگور چهارشنبه 7 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 03:12 ب.ظ

من عممممممممممممممممرا به خاطل این کپل شلمان کالی کنم الوچه خانمیگیلاس فقط دلش میخاد بتلکونه
terkondan is bahallllllllllllllllllllllllll dar har Zamineyi
این کپل سیفید عچخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ من

اللهم صل علی محمد و ال محمد

ای حبه ی انگور شیطون بلای من!
ای گیلاسی من! ای وورووجـــــــــــــــــــــــک!!!!
ای عچخخخخخخخخ من!
آخه تو منو میترکونی از خنده با این کارات دخمل از دست تو و آلوچه و نگار!!!

الوچه چهارشنبه 7 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 05:38 ب.ظ http://www.entezare90.blogfa.com

از آلوچه به نگاری و وروجک هسته ای (حبه ی انگور)
از آلوچه به نگاری و وروجک هسته ای (حبه ی انگور)
این زهرایی خیالش راحته که انتقالی آقاش درست میشه ایشالا و حاضر به همکاری نیست ولی ما بخاطر بقیه ی اهالی بلاگستان باید اینکارو بکنیم. مفهومه؟؟؟؟؟؟؟ تمام

از زهرایی به آلوچه و نگار و وروجک!
از زهرایی به آلوچه و نگار و وروجک!
جـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــان ِ من بی خیااااااال!!!
کار دست خودتون میدینا شیطونای من!!!

آبی تر از آسمان چهارشنبه 7 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 07:08 ب.ظ http://www.manaztoporam71.blogfa.com

زهرا می دونی دیشب چی شد ؟؟؟؟؟؟؟؟
هیچی ... خواب ی دختر خانوم خوشگل و نازنین و مهربونو دیدم ... مهندسم بود ... اسم همسرشم آیت بود ... انقده ماه بوووووووووووووود ... دلم براش خیلی تنگ شده .......... اگه کسی رو با این مشخصات دیدی بهش بگو فائزه گفت :
عشقمممممممم ... بیا جلوی چشممممممم

بوس

وای اون دختره من بودم؟؟؟؟؟؟؟
وای چه خوب! اومده بودم تو خواب یه فرشته ی مهربون!
فائزه ام از وقتی دیدمت دل منم خیلی خیلی واست تنگ میشه زود زود...آخه اون معصومیت و آرومی و ناز بودنت تو ذهنمه همش
اصلاً منم میخوام امشب خواب یه خانوم دکتر داروساز رو ببینم!!!

نگار... چهارشنبه 7 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 11:55 ب.ظ

واااااااااااااااااای عجب موجب تروریستی راه انداختم اینجااااااااااا
رفقا اگه دیدین من نیستم بدونین سرمو زیر آب کردن!!!
آخرشم ما در راه این عشق و عاشقی فنا میشیم ...

ای نگار اغتشاشگر!!!
ای نگار ِ بلااااااا!!!!
ای نگار دوست داشتنی!!!
یهو دیدین خودم لو دادمتونا!!!!!!!!!!!!
ای من قربون اون جمله آخرت برم

حبه ی انگور پنج‌شنبه 8 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 01:08 ق.ظ

به به حاج خانمای پایه ی تلکوندن تقبل الله اگه جاییو تلکوندینخدمتتون عرض کنم که این ووروجک هسته ای به علت اصرار های زیاد یک بانوی عاچیخ درجا جا زداز ووروجک هسته ای به نگار و آلوچه ی گلم عملیات لغو

وای خدا رو شکر عملیات لغو شد!
من خیلی استرس داشتم!!!!!!!!!!!!
بانوی عاچیخ قلبونت بله!

آبی تر از آسمان پنج‌شنبه 8 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 09:56 ق.ظ http://www.manaztoporam71.blogfa.com /

حالا نمیشه تو خواب نباشه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟ چه کاریه ؟ تو واقعیت ببینش خب

وای دلم میخواد که! ولی باز نیم ترم و امتحانا و استرس و واااااااااای

پرنده خانوم جمعه 9 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 01:38 ق.ظ

عزیزممممممم
چقدر این پستت زیبا و پر از احساسات ناب بود
از ته قلبم برای انتقالی همسرت دعا کردم
ایشالا که خیلی زود جور بشه:)

برای همه دوستایی هم اسم برده بودی دعا میکنم
دعا میکنم هرچه زودتر عمر این فاصله ها بسر بیاد و تا ابد دیگه حتی یه لحظه هم از هم دور نشید:)

مبیوسمت زهرای با احساس من:*

وای قربون دل مهربونت برمممممم
مرســـــــــــــــــــی
منم یه عالمه می بوسمت پرنده ی مهربونم

الوچه جمعه 9 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 08:00 ب.ظ http://www.entezare90.blogfa.com

وای 3 روز دیگه تولد آجی نازمه الهی قربونش برم با اون دل مهربونش. تازشم آجیمم اسمش زهراست

تازشم آجی خودم خیلی بهتره!!! خیلی هم ناز و مهربونه! آجی منه دیگه به کسی نمیدمش!بووووووووووووووس

شیوا جمعه 9 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 10:18 ب.ظ http://nafas6469.blogfa.com

سلام عزیزم دقیقا درکت میکنم چون یکسال دلتنگ بودم و یه ماه دیگه دوباره باید واسه ۱۰ ماه دوری رو تحمل کنم و باهاش کنار بیام
میدونم خیلی سخته و داری روزای بدی رو می گذرونی
امیدوارم که انتقالی همسرت درست بشه
همین الان چندتا صلواتم دادم
شبت قشنگ باشه

ممنونم برای صلواتا مهربونم
راستش شیوا جون سخت هست ولی روزای بدی رو نمیگذرونم چون تمام لحظه هام پر از یادشه و از عشقش لبریزم
میدونم که برای شما هم همینطوره و روزای دوری با گرای عشقتون سپری میشه.الهی آمین

بازگشت شازده کوچولو یکشنبه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 01:17 ق.ظ

فورا؛ بعد از خواندن یک صلوات از صمیم قلبم ذکر شد
عاشقونه هت بی پایان باد الهی
چند روز قبل توو مسیر خونه داشتم فکر میکردم که من همیشه توو تصور دوستای وبلاگی و نتی اشتباه میکنم و هر وقت هر طور که فکر میکردم ۱۸۰ درجه اونورتر بود :دی و بعد یاد تو افتادم و اینکه همیشه زهرا را بانوی نحیف با قدی متوسط بود برای من و اینکه اگر روزی ببینمت با یک بانوی تپلی و لپ لپی رو به رو خواهم شد درست توو کوچه نزدیک به خونه بودم ... کلید انداختم در رو باز کنم یاد خودت آیتت و عشق بی حد و مرزت لبخندی به لبم نشوند

ای جااااانم ببین کی اومده اینجا!!!
الهی من فدای تو و تصوراتت!
دلتنگتم نازنینم

اقاقی یکشنبه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 09:04 ق.ظ http://robinia.persianblog.ir/

خوش اومدی به وبلاگم
خانومی نمیدونم تو بلاگ اسکای هم مثل پرشین بلاگ میشه دسته بندی کرد یا نه؟؟
بزار یه وبلاگ تو درست کنم ببینم میشه یا نه
خیلی قشنگ مینویس. یه حس خاصی داشتم وقتی میخوندمت.
البته همون شب که نظر داده بودی خوندم اما یه کم نظر دادن برام سخت شده این روزا.
ان شالله که زودتر این دوریاتون تموم شه و کنار هم باشید

ممنونم اقاقی مهربونم...
الهی همیشه حس و حالت مثل آخرین پستی که ازت خوندم باشه و همیشه شاد و عاشق باشی.
ممنونم واسه دعای ناب و جمله ی آخرت

پری یکشنبه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 02:45 ب.ظ http://zanedovvom.persianblog.ir/

سلام بانوی اردیبهشتی

سلام پری مهربون

مینا یکشنبه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 08:59 ب.ظ http://tavalodydigar89.persianblog.ir/

ایشالا

آبی تر از آسمان یکشنبه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 10:34 ب.ظ http://www.manaztoporam71.blogfa.com

باز کن پنجرهها را که نسیم
روز میلاد اقاقی ها را
جشن میگیرد
و بهار
روی هر شاخه کنار هر برگ
شمع روشن کرده است
لمس بودنت مبارک

فدات شم!

[ بدون نام ] دوشنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 12:47 ق.ظ

تولدت مبارک گل پونه گل عزیز من یکی یدونه


زهرای نازم. آجیم تولدت مبارک

وای مرسی آلوچه نازم.جیـــــــگر من!

الوچه دوشنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 12:49 ق.ظ http://www.entezare90.blogfa.com

یادم رفت اسممو بنویسم
راستی زهرایی من تابستون عکسمو گذاشتم تو دیدی؟؟؟؟

وای نه آلوچه جونم!

نگار... دوشنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 09:29 ق.ظ

واااااااااااااااااای تفلد زهراییم مبارکااااااااااا
....................................

ایشالا ۲۳ سالگیت سرشار از لحظه های ناب و عاشقونه ها و پر از موفقیت و آرامش باشه....[:S004:

من قلبون این آبجی نگار جونم بلم الــــــــــــــــهی! مرسی

مهرگل دوشنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 04:37 ب.ظ

سلام عزیزم
تازه تونستم بخونمت
سخت میتونم درک کنم چون ما هم یه مدت دور از هم بودیم و احتمالا در اینده ای نه چندان دور به خاطر سربازی همسری دوباره این دوری رو تجربه کنیم
فقط از خدا میخوام به همه صبر بده و همه مسافرها رو سالم و سرحال پیش خانواده هاشون برگردونه

اوهوم...سخته مهر گل جان!
منم دعایی که کردی رو تکرار میکنم با یه الهی آمین ِ از ته دل!

مهرگل دوشنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 04:42 ب.ظ

راستی تولدت هم مبارک

وای مرسی

الوچه دوشنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 05:47 ب.ظ http://www.entezare90.blogfa.com

تبریک دست خالی مرا با سخاوت بی حدت بپذیر...
تولدت مبارک

آخه من فدای تو

نگار... سه‌شنبه 13 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 12:27 ب.ظ

بوووووس

رامین سه‌شنبه 13 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 05:07 ب.ظ http://www.1pesare67ti.blogsky.com

خدا عشقتون و محبتتون به همو هرگز کم نکنه آمین.و شمارو از سر هم زیاد نبینه.همسرت بخاطر عشقت باید به شما افتخار کنه.به منم دوست داشتین سر بزنین

ممنونم به خاطر دعای قشنگتون

اقاقی سه‌شنبه 13 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 10:37 ب.ظ http://robinia.persianblog.ir/

زهرا جون برای دسته بندی اطلاعات باید توی ارسال مطلب جدید یا ویرایش مطلب در قسمت کلمات کلیدی کلمه یا تبتر مورد نظرت رو بنویسی
مثلا من برای همه پستهای مسافرت مشهد تو کلمه کلیدی مینویسم مشهد و همشون رو تو یه دسته نشون میده
که البته یه مطلب میتونه توی چند دسته یا تو یه دسته قرار بگیره اگر اشکال داشتی در خدمتم

وای مرسی اقاقی مهربونم

آبی تر از آسمان پنج‌شنبه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 01:29 ق.ظ http://www.manaztoporam71.blogfa.com

ب کی بگم ک از دلتتگی خوابم نمی بره ... خوش ب سعادتت ک اسمش توو شناسنامه ت حک شده و مطمئنی هر جا ک باشه ، آخر سر برمی گرده پیش خودت ... مال خودته ... همسرته

وای زهرا دلم خونه و چشمم پر ِ اشک ؛ دیگه طاقتم طاق شده

(ببخشید نصف شبی خاطرتو مکدر کردم ؛ شرمنده )


اشک در چشمان من مانند جوی
جویبار اشک من مانند ابر
ابر در اندیشه باران خیس
چشم هایم را تماشا می کند
من پریشان در حصار احتضار
مرگ در خود را تماشا می کنم ...

ای جان...قربون اون دل عاشقت برم
واسه عشقت دعا کن که توی امتحانش سربلند بشه و زود بیاد این فائزه خانوم ما رو عروس کنه!

ماهی پنج‌شنبه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 08:56 ب.ظ http://asemanekavir.mihanblog.com

سلوم
اااااااااااااا...........
دیدی چی شد؟
دیر رسیدم تولدتو تبریک بگم
شرمنده
کیکو تنها تنها خوردین؟بی من؟دلتون اومد؟
ایشالا ۱۲۰ سالگیتو جشن بگیریم!

وای مرسی ماهی جان.
ایشالا کیک سال دیگه

الوچه جمعه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 01:44 ب.ظ

این پست تولد قرار نیست نوشته بشه آیا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

میخواستم بنویسم....نشد....

آبی تر از آسمان جمعه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 06:08 ب.ظ http://www.manaztoporam71.blogfa.com

سلام عزیزم
آپم

آبی تر از آسمان جمعه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 06:22 ب.ظ http://www.manaztoporam71.blogfa.com

بر گلستان ولایت تاختند
غنچه را با لاله پرپر ساختند
غنچه زیر خار و خس افتاده بود
باغبان هم از نفس افتاده بود
ظلم و طغیان و جنایت زاده شد
این چنین مزد امامت داده شد
کاش از قلبم به قبرش راه داشت
کاش زهرا(س) هم زیارتگاه داشت

شهادت حضرت زهرا تسلیت باد

الوچه یکشنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 06:43 ب.ظ http://www.entezare90.blogfa.com

زهرایی خوبی؟ نگرانتم

الهی من فدات...آره نازم خوبم...

من چهارشنبه 21 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 04:01 ب.ظ http://www.asemoon63.blogfa.com

سلام
چقدر این روزهات شبیه روزهای گذشته ی منه
حالت رو قشنگ درک میکنم. دلتنگیهات رو لمس میکنم چون از جنس دلتنگیهای خودم بود.شعری که نوشته بودی هم بارها زمزمه مکردم هروقت که همسرو میخواست بیاد پیشم.
امیدوارم اردیبهشت برات از جنس بهشت بشه. برای همه ی عاشقانی که از هم دورند دعا میکنم، حتی شده به قدر یک صلوات...

وای مرسی....یک دنیا ممنونم عزیزم...

من پنج‌شنبه 22 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 09:06 ق.ظ http://www.asemoon63.blogfa.com

امیدوارم به زودی زیارت قسمتتون بشه.
همه محتاج دعاییم.
م برای شما و شما هم برای من دعا کنید دوست من.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد